بیستمین بوسه
وصله
می دانم وصله ی ناجوری بر قبای زری تو بودم
اما تو می روی و مرا دررنجی ابدی رها می کنی !!!
وصله
می دانم وصله ی ناجوری بر قبای زری تو بودم
اما تو می روی و مرا دررنجی ابدی رها می کنی !!!
View the entire comment thread.
blog comments powered by
Disqus
<< پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر >>
آرشیو
مهٔ
(1)
مارس
(1)
فوریهٔ
(2)
ژانویهٔ
(5)
دسامبر
(5)
نوامبر
(5)
اکتبر
(11)
سپتامبر
(10)
اوت
(10)
ژوئیهٔ
(61)
مشترک شوید
خروجی فید وبلاگ
از طریق ایمیل:
میخوانمشان
یک پزشک
رابرت اف کندی جونیور میگوید «کرم»، بخشی از مغزش را خورده. آیا واقعا این اتفاق افتاده؟! نوروسیستیسرکوز چیست؟
Backyard Stories
ماهی قرمز
یک پارسی
What You Need to Know About Asbestos
فليكا
پولیور خاکستری
هفت شهر عشق
سورئالیست
وقتی زمین نازِ تو را در آسمانها میکشید...
MED روز نوشته های
درباره ... ، لولو و صحبتهای اخیر جناب پرز ی دنت
سايه
دوباره
Cafe 19
زمستان است…
من و سايه ام
ایمان ملکی
مسافر کوچولو در اخترک 0098