لبانم را به هم دوخته ام سکوت کردم مادرم در میان سکوتم لباسهای چرکم را چنگ می زد و مادر بزرگم صابون نذر کلاغها می کرد من نگاه می کردم زنانگی شقه شقه شده را …
لبانم را به هم دوخته ام سکوت کردم مادرم در میان سکوتم لباسهای چرکم را چنگ می زد و مادر بزرگم صابون نذر کلاغها می کرد من نگاه می کردم زنانگی شقه شقه شده را …